یاد باد آنکه زدم باده ی نوشینِ لبت

سرمه بر نرگس مست و گُل نسرینِ لبت


یاد باد آنکه شبی کوچه به کوچه رفتیم

گوشه ای خلوت و تاریک، من و آئینِ لبت


آن شب از لعل لبت بوسه به نیرنگ زدم

تا ابد هست به دل مزه ی شیرینِ لبت


آن زمانی که دلم در رهِ تو جان میداد

بر سر کوچه فتاد از میِ دیرینِ لبت


ناگهان فتنه بپا شد و دلت از ما گشت

من و دل بر در میخانه ی نوشینِ لبت


در غم لعل بدخشان به چه کس شکوه برم

تا که رسوا شدم از غمزه ی دوشینِ لبت


گر چه از خاطر نازت دل من بیرون شد 

مانده در یاد شباهنگ، گُلِ نسرین لبت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ تخصصی اخبار آنلاین Michelle دلم میخواد ميزباني وب فصل رویش فناوری اطلاعات شرکت گسترش طراحان نقش الماس الکترونیک عصر جوان دانستنی ها