÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
میکشم از هجر او صد جامِ خون دل به دوش
میبرم در هر قدم وجدانِ آب و گل به دوش
من غم هجران خورم غافل غم بود و نبود
حسرت دنیا چرا باید کشد عاقل به دوش
سوی میخانه روم هرشب پریشانتر ز پیش
تا مگر پیدا کنم ساقیِ خونِ دل به دوش
وصلِ او ممکن نباشد اندر این ماتمسرا
کی تواند غمزه ی او را کشد جاهل به دوش
در پی محمل دویدن، شرط مجنون بودنست
کس ندیده هیچ مجنون کو بُوَد محمل به دوش
خیز و زین ماتمکده بگذر شباهنگ باشعف
حسرت دنیا خورد و بر کشد غافل به دوش
بانگ و آوای درآ،* آمد بگوشم درخیال
تا که دیدم میکشم، تابوت این سائل* به دوش
* بانگ درآ = کنایه از آواز مرگ * سائل = گدا
**************************
درباره این سایت